جوان آنلاین: مرد فلافلفروش که سال گذشته در درگیری در شهرستان دیر استان بوشهر پسر ورزشکاری را به اشتباه به قتل رساندهبود، از سوی اولیایدم بدون هیچ شرطی بخشیده شد.
عصر روز سهشنبه هجدهم مهرماه سال گذشته به مأموران پلیس شهرستان دیر استان بوشهر تلفنی خبر رسید چند مرد جوان در نزدیکی دکه فلافلفروشی کنار دریا درگیری خونینی را رقم زدهاند.
قتل ورزشکار
با اعلام خبر درگیری تیمی از مأموران راهی محل شدند و دریافتند درگیری بین دو گروه ۱۰ نفره رخ دادهاست و در جریان آن پسر ۱۸ ساله ورزشکاری بیگناه هدف شلیک گلوله یکی از طرفین قرار گرفته و به شدت زخمی و به بیمارستان منتقل شدهاست.
مأموران پلیس در ادامه به بیمارستان رفتند و متوجه شدند پسر زخمی تحت درمان است، اما به گفته پزشکان احتمال زندهماندن آن خیلی کم است. در حالی که تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت یکی از مسئولان بیمارستان اعلام کرد پسر ۱۸ ساله به نام حامد بر اثر شدت خونریزی فوت کردهاست. خبر قتل پسر جوان پرونده درگیری را وارد مرحله تازهای کرد و بازپرس ویژه قتل دادسرای شهرستان دیر همراه تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات خود را برای شناسایی قاتل آغاز کردند.
اختلاف ۲ خانواده
تحقیقات میدانی نشان داد این درگیری بین دو خانواده به خاطر دکه فلافلفروشی رخ دادهاست و دو خانواده مدتی است به خاطر دکه فلافلفروشی کنار دریا با هم اختلاف دارند. بررسی پرونده درگیری قبلی آنها حکایت از آن داشت یکی از خانوادهها اصرار داشته خانواده مقابل دکه فلافلفروشیشان را از کنار دریا به محل دیگری منتقل کنند، اما آنها قبول نمیکردند. درگیری و مشاجر دو خانواده ادامه داشته تا اینکه روز حادثه یکی از فرزندان صاحب دکه فلافلفروشی با اسلحهشکاری به سوی طرف مقابل تیراندازی میکند، اما تیرش اشتباهی به پسر ورزشکاری به نام حامد برخورد میکند و وی را به قتل میرساند.
میخواستم بترسانم
مأموران پلیس در تحقیقات بعدی متوجه شدند عامل تیراندازی مرد جوانی به نام احسان است و ساعتی بعد از حادثه هم وقتی متوجه شده پسر زخمی به کام مرگ رفته خودش را به پلیس معرفی و با اظهار پشیمانی به قتل اعتراف کردهاست.
قاتل ۲۵ ساله در بازجوییها با اعتراف به قتل گفت: «چند سالی است دکه فلافلفروشی کنار دریا داریم و چرخ زندگیمان را با همین دکه فلافلفروشی میچرخانیم. مدتی قبل اعضای خانوادهای که در نزدیکی دکه فلافلفروشی ما آنها هم دکهای دارند و وسایل خوراکی میفروشند با ما اختلاف پیدا کردند. آنها اصرار داشتند ما دکهمان را به محل دیگری منتقل کنیم، اما ما در آن محل مشتریان زیادی داریم و تصمیم گرفتیم زیر بار زور نرویم، چون سالها است این دکه را داریم. ما مقابل زورگوییها آنها کم نیاوردیم و همین موضوع باعث شد چند باری با هم درگیری و مشاجره داشتهباشیم. روز حادثه آن خانواده همراه تعدادی از بستگانشان با ما درگیر شدند. خیلی عصبانی شدم و به خانهمان رفتم و اسلحه شکاری که در خانه داشتیم، برداشتم و به محل درگیری آمدم. من میخواستم آنها را بترسانم و اسلحه را به طرف آنها گرفتم. از طرفی درگیری و سر و صدای ما باعث شدهبود افراد زیادی در آن محل تجمع کنند. همه در حال تماشای درگیری و شاخ و شانه کشیدن دو طرف دعوا بودند. من اسلحه را به طرف آنها گرفتم که ناگهان تیری شلیک شد و اشتباهی به بدن یکی از تماشاچیان آنجا برخورد کرد. پسر جوان در درگیری هیچ دخالتی نداشت و بیگناه زخمی شد. او را به بیمارستان منتقل کردیم، اما متأسفانه فوت کرد و الان هم من پشیمان هستم.»
جلسات صلح و سازش
با اعتراف متهم، مادر مقتول که چند سالی بود از شوهرش جدا شدهبود و تنها زندگی میکرد به دادسرا رفت و برای قاتل درخواست قصاص داد. با درخواست قصاص مادر مقتول، پدر وی نیز با حضور در دادسرای برای متهم درخواست قصاص داد. در حالی که تحقیقات نشان میداد قتل پسر جوان بدون نقشه قبلی و به خاطر بیاحتیاطی بودهاست، بازپرس ویژه قتل شهرستان دیر تصمیم گرفت با کمک آذر شهسواری مسئول «کمیته سفیران صلح» رضایت اولیایدم را جلب کند. بدین ترتیب تیم صلح و سازش با دعوت از اولیایدم و خانواده متهم جلساتی را برگزار کرد. مدتی قبل تلاشهای تیم صلح و سازش نتیجه داد و مادر مقتول به دادسرا رفت و به بازپرس جنایی اعلام کرد قاتل را بخشیدهاست. او گفت در حادثهای پسرم را از دست دادم و الان دوست ندارم مادر دیگری پسرش را از دست بدهد و تصمیم گرفتم قاتل را ببخشم. با اعلام بخشش مادر مقتول، تلاشهای کمیته سفیران صلح ادامه پیدا کرد و در نهایت چند روز قبل اولیایدم مقتول به دفتر کمیته سفیران صلح در دادسرای امور جنایی تهران آمدند و به صورت کتبی اعلام کردند قاتل را بخشیدند و به او زندگی دوباره دادند.
خبر تلخ
نامادری مقتول به خبرنگار ما درباره بخشش قاتل گفت: «حامد پنج ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و پدرش با من ازدواج کرد. من حامد را مثل پسر خودم بزرگ کردم و او فرزند من بود. ما سرایدار مدرسهای هستیم و روز حادثه همراه شوهرم برای خرید به بازار رفتهبودیم. حامد هم ورزشکار بود و به باشگاه بدنسازی رفتهبود. آن روز دو بار به بازار رفتیم و وقتی به مدرسه بازگشتیم، متوجه شدم تلفن همراهم که در خانه مانده چندباری زنگ خوردهاست. بلافاصله با یکی از بستگان تماس گرفتم و او به من گفت حامد زخمی شده و در بیمارستان بستری است. سپس به بیمارستان رفتیم و فهمیدیم حامد پس از بازگشت از باشگاه بدنسازی موتورسیکلتش را کنار دکهای برای خرید بستنی نگه میدارد و متوجه میشود صاحب دکه فلافلفروشی با خانوادهاش با اعضای خانواده دیگری درگیر شدهاند. او مثل دیگران در حال تماشای درگیری بود که در درگیری تیراندازی میشود و تیری به پسر ما اصابت میکند.»
تصمیم آخر
نامادری مقتول ادامه داد: «ما خانواده اهل درگیری و دعوا نیستیم و حامد هم پسر ورزشکار و آرامی بود و اصلاً با کسی درگیر نمیشد. وقتی هم به قتل رسید، پدرش میدانست قاتل اشتباهی پسرش را کشتهاست و به همینخاطر منتظر ماند تا ببیند همسر قبلیاش چه تصمیمی میگیرد. وقتی مادر مقتول درخواست قصاص داد، شوهر من هم درخواست قصاص داد، اما هیچوقت دلش راضی به اجرای حکم نبود. او منتظر تصمیم نهایی همسر قبلیاش بود و وقتی هم همسر قبلیاش قاتل را بخشید، تصمیم گرفت قاتل را بدون هیچ شرطی و فقط برای رضای خدا ببخشد.»
رضایت مقتول
نامادری مقتول در پایان گفت: «وقتی ما تصمیم گرفتیم قاتل را ببخشیم من دو دل بودم. احساس میکردم شاید ما تصمیم اشتباهی گرفتهایم و خون حامد با این تصمیم ما پایمال میشود. من و شوهرم با خودمان میگفتیم شاید حامد راضی نباشد و به همینخاطر از خدا خواستم به شکلی به من ثابت شود که حامد هم از تصمیم ما راضی است. همان شب خواب دیدم حامد لباس زیبایی پوشیده و خیلی هم شاد است. پس از دیدن این خواب خیال من و شوهرم راحت شد و فهمیدیم تصمیم ما درست بودهاست.»
با اقدام خداپسندانه اولیایدم متهم که به زندگی دوباره بازگشته است به زودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری استان محل حادثه محاکمه میشود.